سفرنامه ی نوشهر
قزلدان اولسا قفسیم
آزادلوقا وار هوسیم
خاطرین ایسترم عزیز
هر نقدر وار نفسیم
سلام به روی ماه اله ی ماه من نازدونه ی مامان ، دردونه ی بابا
ماشاله حسابی دلبر شدی خانوم خانومااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
شیطنت هات شیرین ، زبون ریختنات دلنشین
یه حرفایی میزنی که دل هر ادمی غش میره! وقتی سر چیزی دعوات می کنم زود میای بغلم می گی : فلووووو عزیز معذدت = فلور عزیز معذرت بعدشم صورتمو ناز می کنی و خودتو شدیدا لوس
البته اینو بگم هااااااااااا بیشتر از من حساب میبری تا بابا اصغر عشقت اینه که موقع خواب کنارت بخوابم . برا همین اول پیشم می خوابونم بعد میبرم توی تختت میزارم. همیشه قبل خواب یه مراسم عشقولانه ی مادر و دختری داریم. هی من میبوسی بغلم می کنی ، دستتو میزاری رو صورتم ، هی می گی *شب به گیر* تا اینکه خوابت میبره رفتارت با بچه ها عالیه ولی در مورد غریبه ها کاملا انتخابی رفتار می کنی کسی رو دوست داشته باشی تحویل می گیری در غیر اینصورت زود گارد می گیری!!! حالا داریم تعلیم و تربیتت می کنیم و به نتایج خوبی رسیدیمواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نگو از این لغت نامه ات بعضی کلمه رو خیلی بانمک می گی :
خرگوش = خرشوش
فلوریا = فلوووو
زبون = زمبون
پفک = پلخ!!!!!
دستشویی = دش شویی
بغل = بلغ
پلیس = پویش
کامیون = کامبیون
حلزون = حزن جون
اونروز بالای کفش ات یه ذره سیاه شده بود به بابا گفته بودی : کثیفه ،واه واه ، بشورش!!
به خودت می گی : نانا
احساس مالکیتت هم رشد کرده ! هی به وسایلت می گی : مال ناناست
علاقه ات به ساخت و ساز خیلی خیلی زیاده ، واسه همین در حال حاضر تنها بازی که دوست داری، بازی با لوگوهات هست. هزار ماشاله خیلی پیشرفت هم داری. فکر کنم اخر سرم یا معماری می خونی یا عمران
بعضی وقت ها با اعضای بدن خودت حرف میزنی و ما فقط میشینیم می خندیم: یه بار دیدم با دستت گوشواره اتو گرفتی با خودت می گی : انگشت ول کن ، ول کننننننننننننننننننننننننننننن ، انگشت شلوغ کرد ؟ انگشت برو اتاق!!! ( اخه تنبیه ات اینه که وقتی کار بدی کردی میریم اتاق) خلاصه اینکه خیلی ماااااااااااااااااااااااهی و ما هم خیلی دوست دارررررررررررررررررررررررریم
و اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بریم سروقت سفرنامه ی نوشهرمون که یه خاطره تلخ داره ولی کلی خاطره ی شیرین من زیاد با ماشین سفر نمیرم ، نهایت مسافرت های ماشینی دو ساعته هست بیشتر از اون نمی تونم دوام بیارم این اولین مسافرت طولانی ما با ماشین بود!! اونم فقط به خاطر بابا اصغر که خیلی دوست داشت جاده خلخال - اسالم و نوشهر و جاده چالوس رو ببینه منم دیگه گفتم یه بار امتحان کنیم دیگه ! این شد که بابا اصغر توی نوشهر یه سوئیت رزرو کرد و ما 25 اردیبهشت راهی سفر شدیم و از جاده ی خلخال - اسالم رفتیم به رشت. طبیعت خیلی بکری داشت و واقعا لذت بردیم ولی به دلیل پیچ های خیلی زیاد و سرعت کم ماشین مدت زمان رسیدن به رشت خیلی طول کشید . شب رو توی رشت موندیم و صبح عازم نوشهر شدیم. صبحونه رو توی لاهیجان خوردیم بعدش کلی کلوچه واسه سوغاتی خریدمو راهی رامسر شدیم تا سوار تله کابین بشیم یه ده دقیقه مونده به رامسر کنار جاده اکثر ماشین ها ایستاده بودن و همه در اوج شادی بودن ! تعجب کردیم و ما هم نگه داشتیم ببینیم چه خبره که دیدیم به به عروسی در حد المپیکه بزن و برقص جمعا یک ربع نشد که اومدیم دیدم ب ب به به !!!!!!!!!! صندوق عقب ماشینو باز کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!! ساک و کلوچه هامونو دزدیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!قفل در رو هم خراب کردن ولی خدارو شکر نتونستن باز کنند یا ما زود رسیدیم و اونا در رفتن!!!!! البته خدا رو شکر که اولا ماشینو نبردن دوما ساک پر از لباس و وسایل شنا بود و خبری از پول و طلاا نبود یه ساک دستی کوچولو هم پشت بود که هر چی دفترچه بیمه و شناسنامه و ریش تراش و دوربین و .... بود توی اون گذاشته بودم که اتفاقا اون دم دست تر بود فقط روش سجاده و چادر نماز بود فکرد کرده به درد نخوره و طمع کرده ساک بزرگ رو برداشته هر چی بدو بیرا بود نثار عروس داماد کردیم و رفتیم البته ناراحت بودیم ولی بابت کلوچه ها کلی می خندیدم!! دزد کلوچه ندیده بودیم والله البته کل کلوچه های خریدیمون نزدیک چهل هزار تومن بود خوب شد هنوز ساک تو توی ماشین بود مامانی هیچی دیگه اول سفری بهمون ضدحال زدن رسیدیم رامسر رفتیم مجتمع تفریحی بام رامسر که سوار تله کابین بشیم که دیدم مجتمع علاوه بر شهربازی و تله کابین کلی فروشگاه داره !اول رفتیم لباس خریدیم بعد خیالمون که راحت شد و دلمون هم خنک و روحیه امون عالی رفتیم سوار تله کابین شدیم! واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خیلی محشر بود ! بالا رفتنش خیلی ترس داشت ولی پایین اومدنش ریلکس بودیم. شما از ترس دستتو گذاشته بودی جلوی دهنت و محکم توی بغل بابا نشسته بودی ! منم دست کمی از خودت نداشتم رسیدیم بام رامسر و چشم انداز بسار زیبایه دو ساعتی اون بالا گشتیم و از طبیعتش لذت بردیم بعد برگشتیم. بعد از ظهر راهی نوشهر شدیم و بالاخره ساعت 6 رسیدیم نوشهر . سه روز اقامت توی نوشهر داشتیم و کلی تفریح کردیم .جاهای مورد علاقه مون ساحل سیترا و جاده دو هزار بود. از دیدن دریا کلی ذوق کرده بود اونقدر شنا و ماسه بازی کردی که سیاه سوخته شدی خدارو شکر خیلی خوش گذشت. از طرف جاده چالوس هم برگشتیم که واقعا قشنگ بود. اینم از عکسای خانوم خانوما