دیانادیانا، تا این لحظه: 12 سال و 8 روز سن داره

*دیانا * الهه ی ماه

سفرنامه ی نوشهر

1393/3/7 12:02
1,893 بازدید
اشتراک گذاری

 

قزلدان اولسا قفسیم

آزادلوقا وار هوسیم

خاطرین ایسترم عزیز

هر نقدر وار نفسیم

 

سلام به روی ماه اله ی ماه منمحبت نازدونه ی مامان ، دردونه ی بابا بغل

ماشاله حسابی دلبر شدی خانوم خانومااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااازیبا

شیطنت هات شیرین ، زبون ریختنات دلنشین بوسبغلبوس

یه حرفایی میزنی که دل هر ادمی غش میره! وقتی سر چیزی دعوات می کنم زود میای بغلم می گی : فلووووو عزیز معذدت = فلور عزیز معذرتبغلخندونک بعدشم صورتمو ناز می کنی و خودتو شدیدا لوسخجالت

البته اینو بگم هااااااااااا بیشتر از من حساب میبری تا بابا اصغرراضی عشقت اینه که موقع خواب کنارت بخوابم . برا همین اول پیشم می خوابونم بعد میبرم توی تختت میزارم. همیشه قبل خواب یه مراسم عشقولانه ی مادر و دختری داریم. هی من میبوسی بغلم می کنی ، دستتو میزاری رو صورتم ، هی می گی *شب به گیر*  تا اینکه خوابت میبرهمحبتمحبت رفتارت با بچه ها عالیه ولی در مورد غریبه ها کاملا انتخابی رفتار می کنی کسی رو دوست داشته باشی تحویل می گیری در غیر اینصورت زود گارد می گیری!!!متفکر حالا داریم تعلیم و تربیتت می کنیم و به نتایج خوبی رسیدیمزیباواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای نگو از این لغت نامه ات خندونک بعضی کلمه رو خیلی بانمک می گی :

خرگوش = خرشوشقه قهه

فلوریا = فلووووبغل

زبون = زمبون

پفک = پلخ!!!!!خنده

دستشویی = دش شوییخجالت

بغل = بلغزبان

پلیس = پویش

کامیون = کامبیون

حلزون = حزن جون

 

اونروز بالای کفش ات یه ذره سیاه شده بود به بابا گفته بودی : کثیفه ،واه واه ، بشورش!!خندونک

به خودت می گی : نانامحبت

احساس مالکیتت هم رشد کرده ! هی به وسایلت می گی : مال ناناستخندونک

علاقه ات به ساخت و ساز خیلی خیلی زیاده ، واسه همین در حال حاضر تنها بازی که دوست داری، بازی با لوگوهات  هست. هزار ماشاله خیلی پیشرفت هم داری. تشویق فکر کنم اخر سرم یا معماری می خونی یا عمرانمتنظرچشمک

 بعضی وقت ها با اعضای بدن خودت حرف میزنی و ما فقط میشینیم می خندیم: یه بار دیدم با دستت گوشواره اتو گرفتی با خودت می گی : انگشت ول کن ، ول کننننننننننننننننننننننننننننن ، انگشت شلوغ کرد ؟ انگشت برو اتاق!!!قه قهه ( اخه تنبیه ات اینه که وقتی کار بدی کردی میریم اتاق) دلخور خلاصه اینکه خیلی ماااااااااااااااااااااااهی و ما هم خیلی دوست دارررررررررررررررررررررررریممحبت

و اماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بریم سروقت سفرنامه ی نوشهرمون که یه خاطره تلخ داره ولی کلی خاطره ی شیرینزیبا  من زیاد با ماشین سفر نمیرم ، نهایت مسافرت های ماشینی دو ساعته هستخندونک بیشتر از اون نمی تونم دوام بیارمخنده این اولین مسافرت طولانی ما با ماشین بود!! اونم فقط به خاطر بابا اصغر که خیلی دوست داشت جاده خلخال - اسالم و نوشهر و جاده چالوس رو ببینهمحبت منم دیگه گفتم یه بار امتحان کنیم دیگه ! این شد که بابا اصغر توی نوشهر یه سوئیت رزرو کرد و ما 25 اردیبهشت راهی سفر شدیم و از جاده ی خلخال - اسالم رفتیم به رشت. طبیعت خیلی بکری داشت و واقعا لذت بردیم ولی به دلیل پیچ های خیلی زیاد و سرعت کم ماشین مدت زمان رسیدن به رشت خیلی طول کشید . شب رو توی رشت موندیم و صبح عازم نوشهر شدیم. صبحونه رو توی لاهیجان خوردیم  بعدش کلی کلوچه واسه سوغاتی خریدمو راهی رامسر شدیم تا سوار تله کابین بشیمخندونک یه ده دقیقه مونده به رامسر کنار جاده اکثر ماشین ها ایستاده بودن و همه در اوج شادی بودن ! تعجب کردیم و ما هم نگه داشتیم ببینیم چه خبره که دیدیم به به عروسی در حد المپیکهجشن بزن و برقص جشن جمعا یک ربع نشد که اومدیم دیدم ب ب به به !!!!!!!!!! صندوق عقب ماشینو باز کردن!!!!!!!!!!!!!!!!!! ساک و کلوچه هامونو دزدیدن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!گریهگریهقفل در رو هم خراب کردن ولی خدارو شکر نتونستن باز کنند یا ما زود رسیدیم و اونا در رفتن!!!!! البته خدا رو شکر که اولا ماشینو نبردن دوما ساک پر از لباس و وسایل شنا بود و خبری از پول و طلاا نبودخندونک یه ساک دستی کوچولو هم پشت بود که هر چی دفترچه بیمه و شناسنامه و ریش تراش و دوربین و .... بود توی اون گذاشته بودم که اتفاقا اون دم دست تر بود فقط روش سجاده و چادر نماز بود فکرد کرده به درد نخوره و طمع کرده ساک بزرگ رو برداشتهخندونک هر چی بدو بیرا بود نثار عروس داماد کردیم و رفتیمخندونک البته ناراحت بودیم ولی بابت کلوچه ها کلی می خندیدم!!خنده دزد کلوچه ندیده بودیم واللهقه قهه البته کل کلوچه های خریدیمون نزدیک چهل هزار تومن بود عصبانیخوب شد هنوز ساک تو توی ماشین بود مامانیچشمک هیچی دیگه اول سفری بهمون ضدحال زدنخندونک رسیدیم رامسر رفتیم مجتمع تفریحی بام رامسر که سوار تله کابین بشیم که دیدم مجتمع علاوه بر شهربازی و تله کابین کلی فروشگاه داره !اول رفتیم لباس خریدیم بعد خیالمون که راحت شد و دلمون هم خنک و روحیه امون عالی رفتیم سوار تله کابین شدیم! واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خیلی محشر بود ! بالا رفتنش خیلی ترس داشت ولی پایین اومدنش ریلکس بودیم. شما از ترس دستتو گذاشته بودی جلوی دهنت و محکم توی بغل بابا نشسته بودی ! ترسو منم دست کمی از خودت نداشتمچشمک رسیدیم بام رامسر و چشم انداز بسار زیبامحبتیه دو ساعتی اون بالا گشتیم و از طبیعتش لذت بردیم بعد برگشتیم. بعد از ظهر راهی نوشهر شدیم و بالاخره ساعت 6 رسیدیم نوشهر . سه روز اقامت توی نوشهر داشتیم و کلی تفریح کردیم .جاهای مورد علاقه مون  ساحل سیترا و جاده دو هزار بود. از دیدن دریا کلی ذوق کرده بود گیج اونقدر شنا و ماسه بازی کردی که سیاه سوخته شدیخندونک خدارو شکر خیلی خوش گذشت. از طرف جاده چالوس هم برگشتیم که واقعا قشنگ بود. اینم از عکسای خانوم خانومامحبت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (7)

نظرات (11)

مامان زهرا
8 خرداد 93 11:20
سلاااااااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااااااااااااااااااام به به چه مسافرت باحالیامیدوارم که بهتون خوش گذشته باشه فلور جان این ماجرای دزدیده شدن ساکهاتون من رو یاد خاطره مشهد رفتنمون انداخت که دوربینمون رو دزدیدنخیلی ضد حال بودبازم خدارو شکر شما شانس آوردین که ساک وسایل مهم رو نبردن،لباسها رو بردن که اینجوری بیشتر کیف داره آدم میره لباسهای تازه می خره وتازه خوشحال ترهم میشهولی ما که از دوربینی که بعد دزدیده شدن دوربینمون خریدیم خیر نریریم،کلی پولش رو دادیم ولی چون لنزش از اونجایی که خیلی پیشرفته اس همش گیر میکنه،یه بار قبل عید فرستاده بودیمش واسه تعمیر،الانم فرستادیمش تهران واسه تعمیر خلاصه اینکه خیلی سرت رو درد آوردم،ای ناقلا چرا از آستارا برنگشتین تا ما افتخار آشنایی باهاتون رو داشته باشیمها!!!!! اگه افتخار میدادین خیلی خوشحال میشدیم
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
سلام زهرا جون خوبید خانومی ؟ ستیای نازم چطوره؟ روی ماهشو ببوس اتفاقا یادم بود که دوربین شما رو برده بودن! قضا بلاست دیگه !! جانی نباشه مالی هر چقدر میخواد باشه خیلی دوست داشتم بیام ببینمتون ولی چون می خواستیم مسیرمون کوتاه باشه از اون طرف ها رفتیم. ایشاله شما میاین تبریز ما در خدمتون میشیم
مامان زهرا
8 خرداد 93 11:24
دیاناجونم ماشالله خیلی حرف زدنت خوب شده عزیییییییییزمعکسهات خیلی قشنگه جوجوووووو مخصوصا اونی که توی دریا نشستی و اونی که جلوی کندوی زنبورها موندیچه ژستی هم گرفتی ناناز جونم آخه عسلم سوار تله کابین شدی تلسیدی؟از صولتت معلومه نفسایندفعه از این مسافلتا لفتی به فلوووو بگو تولو بیاله پیش ستیا،باشه خاله جووووووووووون
مامان ضحــــا
13 خرداد 93 8:33
سلام دوست جوني هميشه به گردش خانمي ديانا جون خاله قربون شيرين زبونيهات بره،چقدر ناز حرف ميزني اي دزد بدجنس حتمآ خيلي گرسنه ش بودخدا رو شكر كه تو ساكتون چيزي نبود.ما هم يه بار تو رامسر كليد صندوق عقبمون گم شد ،مجبور شديم تو لاهيجان تو يه روز تعطيل در به در دنبال كليد ساز بگرديم. الهي چه كيفي ميكنه تو آب
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
فدای مهر و محبت خاله فرشته
مامان منصوره
14 خرداد 93 22:07
ماشالله به این دخترک شیرین زبون خاله تو هم که مثل زهره رو تمیزی حساسی!‌خدا کنه وسواسی نشین
شقایق مامان آرشا
18 خرداد 93 18:54
وایییییییی چه آدماییی پیدا میشن خدا را شکر که چیز مهمی را رنداشتن و ادامه سفر ببهتون خوش گذشت
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان زهرا
20 خرداد 93 21:16
__████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█ ________█ _______█
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
خودتون گل اید بانوووووووووووووووووووووووووو
فاطمه مامان نازنین زهرا
22 خرداد 93 10:18
سلاااااااااااااااااااام پرنسسم خوش به حالت عزیزم، چه مسافرت باحالی بوده. این دفعه دیگه نمی دارم تنها برید. فلور جونم خیلی بامزه می گه فاطی فاطی گفتنش و ضبط کن واسم بفرست. باشه
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
سلااااااااااااااااااااااااام خاله ی ماهم نه که دفعه های قبل با ما همراهی کردین!!!!!!!همش با حاجی بابا هاااااااا میرید اینور اونور بذار بیایید ارومیه اونوقت هر هفته میایم خونه اتون بعدش از اونجا باهم میریم ددر دودور می خوای کاست بزنیم!؟!! البته برا شما یه ذره خرج داره !! مفتکی که نمیشه حرف زد؟؟ با این حال چون شمایین چشم ظبط می کنم برات می فرستم. روی ماه نازنین منو ببوس
صفا
22 خرداد 93 13:49
سلام فلوریا خانوم انشالله همیشه شاد و خوشحال باشین اونروز سونیا خانوم رو دیدیم کلی خوشحال شدیم کاش شما رو هم میدیدیم.از طرف من یدونه دیانارو ببوسید خیلی ناز شده.خدا حفظش کنه.
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
به به ، حاجیه خانم عزیز حال شما ؟ خانواده خوبن؟ سلام مخصوص برسونید سونیا می گفت که شما رو دیده . ممنونم از لطفت عزیزم اگه شد شماره ی موبایلتو برام بفرست
مامان پانی
23 خرداد 93 3:19
سلام خانم خانما ایشالله همیشه به خوشی وسفر باشید ما که دلمون واستون تنگ شده بود امان از دست دزدا مامانی مواظب خودتون باشید
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
سلام از ماست بانوووووووووووووووووو خوبید فرشته جان؟ پانی من چه می کنه؟ روی ماهشو ببوس دل ما که همیشه تنگ شماست نترس ما بادمجون بم ایم ولی حرف شنوی کار خوبیه پس چشم مواظب خودمون میشیم
طاهر طریقی
25 خرداد 93 20:27
نوووش جووون آقایون محترم کلوچه دزد!!! عاقبت تک خوری، همینه همینه !
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
داریم برات داااااااااایی، به موقع خرجش می کنیم
الهام مامان تیانا
8 تیر 93 22:09
قربونت برم کلی انرژی گرفتم با دیدن عکسات.ماه شدی عزیزم.دوست دارم.
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
خودتون ماهین، چشماتون ماه میبینه، منم که اله ی ماهم