دیانادیانا، تا این لحظه: 12 سال و 4 روز سن داره

*دیانا * الهه ی ماه

بای بای پووووووووووووووووشک

1393/8/7 10:1
1,351 بازدید
اشتراک گذاری

 

شازده کوچولوی نازمون سلام

 

نام : نانا!

نام خانوادگی : سومالی! (سلیمانی)

سن : دو سالهتشویق

اسم مادر: فلوووور

اسم پدر : اصغر سومالی

 

 

قربونت برم مامانی که اینقدر نازی. از صبح تا شب چه چه میزنی بلبل خونه. اونقدر شیرین حرف میزنی که بعضی وقت ها محکم و با فشار می بوسمت و بعدش یواشکی گازت می گیرم. روز عید قربان پدر جون اینا که گوسفند قربونی کردن شما بعد از سر بریدن گوسفند رفتی پیش بابا وایستادی و یهو گفتی : ای بابا ، گوسفند  شیکست

ما هم گفتیم چرا شیکست ؟ جواب شما : سر خورد !!!!

یه بار هم که یکم سرماخورده بودی، اب میوه  رو ریختی روی فرش زود گفتی : دعوام نکن مریضمخنده

توی دستشویی هم یه ذره می شینی بعد میگی : خسته شدم !قه قهه

تکه کلمه های که کاربردش زیاده :

ای بابا

استغفر لله

هر کی هم شلوغی کرد زود میگی : شلوغ کردی ؟ برو اتاق!

وقتی هم به خود میگم دیانا شلوغ نکن ، میگی : شلوغ نکنم ؟ باشه ، قول دادم

نمیدونم این خصلتی رو که می خوام بگم خوبه یا بعد !! یکی از خصلت های بارزت اینه که نترس هستی !!

بابات که افتخار هم می کنه ، میگه: دخترم شیر زنه برا خودش!!

چی بگم والله !!!

اماااااااااااااااااااااااااااااااااان امان از این لباس پوشیدنت ! تابستانی که گذشت پر از کشمکش بر سر لباس پوشیدن بود !  از اول هم سر لباس پوشیدن اذیت می کردی ولی این تابستان به اوجش رسیده بود !بلا استثناء هر وقت می خواستیم بریم بیرون جنگ و دعوا داشتیم! لازم به ذکر هست که اخر سر توی پارکینگ، لباس می پوشیدی !!!!! ولی خدار رو شکر با اومدن هوای پاییزی فروکش کردی ! این هممممممممممممممممه لباس داری اونوقت همش می گی اینو نمی پوشم اونو نمی پوشم ، این کوچولوه ، اون بزرگه ، وقتی هم که می پوشی : درش بیار درش بیار!

خلاصه این که بیشتر دوست داری انسان اولیه باشی تا متمدن!!!!!

همه ی فامیل عاشقتن . زنگ میزنن میگن بده دیانا حرف بزنه !!!! ما هم که بوق ایم!!!!

عشقت شده بستنی ( نه هر بستنی هاااااااااا) و ادمس ! هر کی بهت از اینا داد زود باهاش رفیق میشی!

ورزش مورد علاقه ی بابا اصغر ، شنا هست . واسه همین استخر زیاد میره .بهت قول داده بود که یه روز شما رو ببره استخر . اون یه روز هم 4 مهر شد . با هم رفتین استخر . مسئولین استخر که بابا اصغر رو می شناختن گفته بودن حالا امروز به خاطر گل روی ماهش که اینقدر ذوق کرده اجازه میدیم ولی چون دختره دیگه نیارید.

بابا اصغر می گفت مگه اینو میشد از استخر دراورد !! چندتا پسر بچه رم دورش جمع کرده بود براشون کنسرت اجرا می کرد .قه قهه بعدش هی می گفت: ما همه با هم رفیقیم!!!!!!!!!!تعجب

یه بار رفته بودیم هتل شهریار تبریز وسط هتل یه فرش خیلی بزرگی پهن کردن . شما تا رسیدی دم فرش کفش هات رو دراوردی !!منو بابا منفجر شدیم. قه قههحالا هی می گم دخترم کفشتو بپوش برو شما می گی نه فررررررش!!!  خندهتناقض توی اموزشت دیده بودی ! اچشمکآخه بهت یاد داده بودیم با کفش روی فرش نمیرن.

یه چیز با مزه هم برات بگم که وقتی چیزی بهت تعارف می کنند دوتا برمیداری !!!!دلخور اولی رو که برداشتی واسه دومی میگی به مامانم بده!!!خندونک ممنون که اینقدر به فکر منی!!چشمک

پدر جون یکی از خوش خط ترین افراد خاندان هست. دخترهاشم به خودش کشیدن (منظور خودمو خاله سونیاست) .نحوه ی قلم گرفتنت مثل پدر جونه . پدر جون هر وقت نقاشی می کنی با لذت نگاهت می کنه و پیش بینی کرده یه خطاط خوبی بشی. واقعا قلم گیریت فوق العاده است. ارث دیگه چه میشه گفتخندونک

اعداد رو تا پنج کاملا بلدی از اون به بعد تا سیزده با کمک ما می گی

از رنگ ها هم آبی ، سبز ، قرمز ، صورتی ،سفید

از اشکال هندسی دایره ، مربع ، مثلث

یه چیز جالب هم بگم !سوال اصلا نمیذاری مطالب داخل کتاب هارو برات بخونم!!!!!! خودت کتاب رو باز می کنی بعدش می گی : یکی بود یکی نبود و بعد توی هر صفحه شکلها و عکس هارو به من توضیح میدی!! مثلا میگی : این نی نیه ،  بارونه می باره، نی نی گریه کرده ،نی نی میخواد بره بیرون و .....یعنی خودت از تصاویر برا من قصه می گیمتفکر البته خاله سونیا میگه خیلی هم خوبه بچه استعداد و خلاقیتش زیادهراضی همه تصاویر کتاب هاتو بلدی . اکثر تصاویر هوش چین رو هم یاد گرفتی ولی خوب بعضی از عکس ها سردرگم ات می کنند! مثلا به روباه میگی سگه.البته اموزش خیلی از تصاویر هوش چین مربوط به سن شما نیست!! بن بن بن مقدماتی رو هم که تا قبل از دو سالگی تمام و کمال یاد گرفته بودی . الحمدلله حافظه ات  خیلی قوی هست

مسیر خونه ی پدر جون و خاله سونیا و پارک رو کاملا بلدیراضی

البته خودمم به خلاقیتت ایمان دارم. با لگو هات چیزهای مختلفی درست می کنی . خودتو به نحو احسنت سرگرم می کنی که این خیلی خوبه

 

و اماااااااااااااااااااااااااااااااااااا......

از هرچه بگذریم صحبت بای بای پوشک خوشتر استخندونک

لذت این پست رو فقط اون مادرهایی که بچه هاشون رو از پوشک گرفتن درک می کنندبغل

به قول دیانا بانو : یکی بود یکی نبود ..... خندونکبنا به تصمیم قبلی قرار شده بود اخر های شهریور  شما رو از پوشک بگیریم.راضی قبل از اقدام به عملیات ، یه تستی رو از توی اینترنت انجام دادم نتیجه اش این بود که شما امادگی شو داری  و درست روز بعد ماهگرد بیست و نه ماهگیت پروژه ی سه روز ه ی بای بای پوشکت آغاز شد. همکاریت خیلی خوب و باور نکردنی بود. از یه ماه قبلش یعنی اول شهریور ماه دستشویی مونو آزیزن بندی کرده بودم با تم زنبور  و شما رو با محیط دستشویی کاملا اشنا کردم . چون تا اون موقع شما رو همیشه توی حموم میشستم و شما با دستشویی نامانوس بودی. نحوه ی نشستن و بعد از اون دست شستن رو کاملا یاد گرفته بودی ، خدا رو شکر حتی پی پی هاتم می گفتی بریم دستشویی بکنیم آقا زنبوره قاقا بده ( جایزه ی پی پی کردن بود که اقا زنبوره روی حوله میداد). بعد این ذهنیت، رفتیم سراغ پروژه . اول همه فرش ها جمع شدن ، بعدش با خیال راحت پروژه شروع شد. روز اول هر نیم ساعت رفتیم دستشویی و کالا چهار بارش خراب کاری شد. روز دو هر یک ساعت رفتیم دستشویی و دوبار خرابکاری داشتیم که در وسط راه اتفاق افتاد و روز سوم پاک پاک بودیم. البته هنوز جرات پوشک شبانه گرفتن رو ندارم .ترسو قصه ی ما به سر رسید دیانا بدون پوشک روزهاشو به سر کرد.

این عکس تزیینات دستشویی با تم زنبوره

اینم چندتا عکس خوشگل از یک گردش صبحگاهی پاییزی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (9)

زهرا مامان ارتا
11 آبان 93 7:40
•*..*•. .•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•* .•*...•*..*•. .•*..*•. . .... .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. . -´´´´#####´´´´´´####.•*..*•. .•*..*•. ´´########´´#######.•*..*•. .•*..*•. ´############´´´´###.•*..*•. .•*..*•.. #############´´´´´###.•*..*•. .•*..*•. ###############´´###..•*..*•. .•*..*•. ############### ´###..•*..*•. .•*..*•.. ´##################.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´###############..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´############.*.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´#########.`.•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´######..•*..*•. .•*..*•. ´´´´´´´´´´´###..•*..*•. .•*..*•.• .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*• .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*. .•*..*•. .•*..*•. .•*..*•. .•*...•*..•*..*•.•*.* .•*..*•. .•*..*•
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
ممنونم عزیزم
زهرا مامان ارتا
11 آبان 93 7:42
اخییییی راست میگه خب گوسفند سرخورد و شکست افرین به دیانا خوشگل خودم که با پوشکهای روزانه اش بای بای کرده فلورا جون با دیانا توی خونه ترکی صحبت نمیکنی تا یاد بگیره
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
سلام زهرا جان خوبی بانووووووو، گل پسرم حالش چطوره؟ روی ماهشو ببوس زهرا جان زبان اموزشی کشور فارسی هست و بچه هایی که زبان مادری رو یاد می گیرن توی مدرسه و حتی دیدن تلویزیون دچار مشکل میشن. واسه همین رسم خاندان ما اینه که به بچه اول زبان ملی که همون فارسی هست رو یاد میدیم و بچه زبان مادری رو خودش یاد می گیره در اینصورت بچه همزبان دو زبان رو یاد گرفته. الان ما با دیانا فارسی حرف میزنیم ولی با باباش ترکی حرف میزنیم نتیجه ی اخلاقی این شده که دیانا دو زبانه شده . البته فقط فارسی حرف میزنه ولی ترکی رو هم می فهمه . نگران نباش اصالت اذری مونو حفظ می کنیم. ما خودمون هم اول فارسی یاد گرفتیم بعدا ترکی رو چه چه زدیم.
طاهر طریقی
15 آبان 93 13:37
به به چه توالتی ! اینجا گودبای پارتی پوشکه ... اینجا گودبای پارتی پوشکه !
مامان گل ناز
20 آذر 93 17:32
به به مبارک باشه دیانا خانومی خداروشکر که این مرحله سخت رو شما به راحتی پشت سر گذاشتین عزیزانم فلور جون دیانا شبا توی اتاق خودش می خوابه ؟ما که بنیتا رو جدا کردیم اما انقدر تو روحیش اثر گذاشت که برش گردوندیم
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
سلام عزیزم حالتون چطوره؟ بابا پست رمز دار گذاشتی گلناز جون! میرین مسافرت های انچنانی ایشاله که خوش گذشته باشه والله عرض کنم تابستون ها جدا می خوابیدیم ولی از مهر و اومدن هوای سرد و روشن کردنه شومینه و بخاری کنار هم می خوابیم. می ترسم تنهاش بذارم توی اتاقش یه چیزی بگم عزیزم؟ زیاد خودتو درگیر حرف های مردم نکن! بذار بچه با ارامش بزرگ بشه. اتفاقا کار خوبی کردی اوردی کنار خودتون خوابوندی . میدونی استرس در کودکی چه اثرات بدی توی بزرگسالی داره! اتفاقا من هم به این موضوع زیاد فکر کردم که دیانا از عادتش در میاد و .... و اخر سر به این نتیجه رسیدم که نهایت با هم خوابیدنمون چند ساله؟ ! فوق فوق میشه شش و هفت سالگی! از اون به بعد بچه خودش می خواد مستقل باشه! پس بذار اروم اروم و با ارامش ازتون جدا بشه . امنیت اغوش پدر و مادر هیح جای دنیا پیدا نمیشه! قدیما با اون همه بچه توی یه اتاق کنار پدر و مادر می خوابیدن چی شده! !!؟؟ حالا با یه بچه خوابیدن شده کابوس بزرگترا... !!! از با هم بودنتون لذت ببرین . دلنشین تر صدا برای پدر و مادر صدای نفس کشیدن بچه اشه . از این نعمت خدا ستفاد کنید. خدا سایه تونو همیشه بالا سر دختر نازتون حفظ کنه
الهام مامان تيانا
18 دی 93 23:47
سلام به مامان و دختر مهربون ،پيشرفتهاتون مبارک عزيز دلم ،ماشالله چقدر بزرگ و ناز شده گل دخملمون ،پيشرفتهات مبارک خاله جونم . تو اين سرما ،کانون گرمي رو بهمراه ديانا جون و شيرين زبونياش براتون ارزومندم .
فلوریا مامان دیانا
پاسخ
سلام از ماست عزیزان دل حالتون چطوره؟ دختر شیرازی من، قند عسل خاله، حسابی شیطون و خوردنی شده؟ خدا همیشه از بلا حفظش کنه. روی ماهشو می بوسم. ایشاله نوبت پیشرفت های شما در امر خطیر بای بای پوشک
زهرا مامان ارتا
28 دی 93 1:30
عزیزمییییییییییییییی
مامان گل ناز
29 دی 93 19:59
سلامممم دوست خوبم ممنون که وقت گذاشتی و با جواب قشنگت دلگرمم کردی عزیزم رمز پست رو برات تو خصوصی می ذارم دوست داشتی بخون دیانا خوشگل منو حسابی ببوس و بچلون
مامان زهرا
29 بهمن 93 21:45