دیانادیانا، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

*دیانا * الهه ی ماه

ماه هشتم

1391/9/27 12:57
2,318 بازدید
اشتراک گذاری

عکس های ماه هشتم

وسعت دوست داشتن همیشه  گفتنی  نیست

پس به وسعت تمام ناگفته ها دوستت داریم دیانا

 

 

 

 

دیانای عزیزم ، این ماه فعالیتات زیاد شده ، ماشاله زمین که میذاریم همه جا رو میری وارسی می کنی!! زیر فرش! زیر مبل! زیر تخت!!  بشین پاشو یاد گرفتی، صدای اسب در میاری!! شدیدا بادکنک دوست داری، برا همین یه عالمه بادکنک خریدیم . بابا برات یه توپ صورتی هم خریده. وقتی می گم بابا کو؟ به در نگاه می کنی. تا مامان فلوریا برات آواز میخونه شروع به دست زدن می کنی. کلا هرروز بهتر از دیروز. خیلی عاشقتیم. راستی مامانی این اولین محرم شماست که حضور داری. نتونستم شما رو به مراسم شیرخوارگان حسینی ببرم ولی مراسم رو از تلوزیون تماشا می کردیم.حالا خوب شد که نرفتیم چون مداح که مداحی می کرد شما دست میزدی و ابروی ما میرفت!!به جاش با بابا اصغر شب رفتیم به قول اذری ها ( شاخسین) .

 

اینم چندتا عکس از دلبريهای ديانا جووووووووووووووون:

داری دست میزنی

داری با غرور چهار دست وپا میری

 

 

اندر حکایت شیطنت های دیانا  !!!!!!!!!!!!!!!!!

مامانی، حس کنجکاویت شکوفا شده! یه لحظه که تنهات میذارم برمی گردم می بینم جا تره  و بچه نیست! از زیر میز و زیر مبل و توی ماشین لباسشویی پیدات می کنم!!!!  بعضی وقت ها کارایی می کنی که واقعا تمام اعضای بدنمون به لرزه میافته. عشق سیم و چراغ داری! فکر کنم مهندس برق بشی!!! دکوراسیون خونه رو کلا زدی بهم! از ترس جنابعالی جلوی هر سوراخ سومبه رو می گیریم! بیشتر ترسم از شومینه است. دارم باهات ( جزه) تمرین می کنم . داری خوب جواب میدی. چون وقتی بهت می گم جزه سریع سر جات میستی و به من نگاه می کنی. خدا از تمام قضاها و بلا هاحفظت کنه دلبندم  .قربون شکل ماهت برم عزیز دلم

*********************************************

مامان فلوریا لباس هارو از ماشین دراورد تا ببره پهنشون کنه که موقع برگشت با این تصویر مواجه شد!!!!!!!!!

بازی دالی موشه از نوع زیر میزی!!

مثلا رو فرشی انداختیم که فرش ها کثیف نشن! ولی شما همیشه جمع می کنی تا رو فرش بشینی!!!

 شما داری زیر میز ناهار خوری دنده عقب پارک می کنی!!

موندم که چطور درست پارک کردی!!!!!!!!!!!!!!! البته میدونم دست فرمونت به مامان فلوریا رفته.آفرین دخترم

از اشپزخونه برگشتم دیدم نیستی دنبالت گشتم و بدین سان پیدات کردم!!!!!!!!!!!!!

البته عذرخواهی میکنیم به خاطر این عکس: خوب دیگه گل پشت و رو نداره!

 

     شیرین کاری های تازه ی دیانا جوووووون!!

ای جانم: مامانی دیگه داری برا خودت يه لغت نامه درست می کنی. پیشرفتت فوق العاده است.

کلمه هایی رو که کامل بلد شدی:

ماما

بابا

جزه ( همون خطر)

دیش( گلاب به روتون)

ددددددددد(دردر)

***********************************

بلدی با نگاهت جای کیتی، تمساح  و توپ رو نشون بدی.

چند روزی هست که بی قراری می کنی اونم از نوع شدید یه بار هم تب کردی فکر کنم داری مروارید دار میشی.

فیگور متفکرانه وحسابگرانه!! (قلکت رو بغل کردی و حتما شب زیر بالیشت میذاری!)

قربون اون لب غنچه ايت برم ممممممممممنماچ

مثلا مامان دوتا میز جلوی شومینه گذاشته که من نرم!! مامان فکر کردی!!!!!!!!!!! به من مي گن ديانا خطر

 آی حال ميده با بابا اصغر شیطونی کردن و حرص مامان رو دراوردن!!!!!!!!!!!!

تو رو خدا شطرنجی کنید!!!!!!!!!!!!!!! نگیر مامان نگیر!!!!!!!!!!!!!

 تقصیر باباست که داره به من طفل معصومه 7 ماه و 13 روزه اب انار میده! من فقط دستشو رد نمی کنم! امان از دست بابایییییییییییییییییییییییییییی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! امااااااااااااااااااااااااااااااان!

 

 

9 /9/ 91 شام مهمون بودیم قبلش رفتیم یه عکس توی آتلیه انداختیم .توی آتلیه مگه شما می خندیدی! بعده 5 دقیقه شکلک دراوردن بالخره عکس دلخواهت رو انداختیم . سفارش دادیم سایزش بزرگ باشه و از نوع لمینت. خیلی قشنگ شد. عکس رو  بالای شومینه زدیم.  چون عکس بزرگ بود و امکان اسکن نداشت مامان نابغه از روی عکس ، عکس انداخت تا توی وبلاگ بذاره.

بابایی برا تلویزیونمون وایرلس خریده تا من از اون طریق هم به وبلاگم سربزنم. موقعی که وبلاگم رو دیدم بدوبدو رفتم دختر خوشگل توی وبلاگ رو (که خود نازم باشم) ناز کنم.  ولی دستم نمی رسید.منو می بینید که؟! به صورت زیرنویسم هاااااااااااااااااااااااا

 

 

اولین روز برفی دیانا :

26 اذر 91 اولین روز برفی دیانا جووووووووون بود. خیلی دلم می خواست با دختر نازم  یه ادم برفی درست کنم ولی چون هوا خیللللللللی سرد بود نمی تونستم شما رو بیرون ببرم تا اینکه امروز صبح دل رو زدم به دریا و با خودم گفتم حالا که دیانا رو نمی تونم ببرم بیرون تا برف بازی کنه برف رو میارم تو خووووووونه!!!!!!!!!!!!!!! این بود که با شما شال و کلاه کردیم و یه لگن برداشتیمو رفتیم حیاط و برف جمع کردیم آوردیم خونه و بقیه داستاااااااااااان.........................

 

اول لباس  پوشیدیم

دوم منتظر شدیم تا مامان لباس بپوشه

بعد رفتیم برف اوردیم.ای جااااااانم: مامانی این اولین برفی هستش که داری بهش دست میزنی

مامان فلوریا خواست برام اولین ادم برفیمو درست کنه که من اصلا باهاش همکاری نکردم و مامان  زشت ترین ادم برفی دنیا رو برام دست کرد!

 چشمم افتاده بود به روروکم و ادم برفی رو تحویل نگرفتم

 

روبان قرمزش خیلی قشنگه

 

عرض جیم ثانیه کله پاش کردم

 

 

و مثل همیشه تست طعم و مزه که اصلا خوب نبود

 

 

و این بود داستان اولین ادم برفی دیانا. بالا رفتیم ابر بود پایین اومدیم برف بود اخر عاقبت آدم برفی تلخ بود!!

راستی مامانی فردا یعنی 28 اذر وارد نه ماهگیت میشی. قربونت برم الهییییییییییییییییییییییییییییییییی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (41)

فرشته مامان ضحا
27 آبان 91 18:02
ديانا جون هشت ماهگيت مباااااااااااااااااااااااارك
ماشاءالله برا خودت يه پا خانوم شدي
لباسهات چه قشنگه
ديانا جون دوستت داريم[h

خیلی ممنون خاله مهربون.چشماتون قشنگ می بینه. از روی دوست جون من محکم محکم ببوسید.
فرشته مامان ضحا
27 آبان 91 18:19
سلام بر حسين و ياران پاكش فرا رسيدن ايام محرم تسليت باد التماس دعا
بابابزرگ ارسطو
27 آبان 91 19:56
سلام
ممنون به خاطر راهنمايي كه كرده بوديد

ماشاالله به ديانا جون خوشكل و قشنگ


سلام بابابزرگ، نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ارسطو جون حالش خوبه؟
مرجان مامان آران
27 آبان 91 21:36
8 ماهگیت مبارک خوشگللللللللللللللللللللللللل

چقدر خوردنی شدی عزیز دلممممممم ماشالااااا


8 ماهگی آران جون هم مبارک. از روی دوس جو من هم ببوسید.
مامان کورش
28 آبان 91 2:33
سلام عزیزم 8 ماهگیت مبارک دیانا جون چه لباسهای خوشملی وهمین طور چه عکسای زیبایی با اجازتون لینکتون کردم


سلام عزیزم، چشماتون قشنگ می بینه. حال کورش جون خوبه؟ از روی ماهش ببوسید. ما هم با افتخار شما رو لینک می کنیم.
خاله فاطمه
28 آبان 91 17:14
خاله جون چقققققققققققققققققققد خوردنیییییییییییییییی شدیحیف که نشد بیشتر پیشتون بمونم اگه اونجا بودم حسسسسسسسسسسسسسسسابی می خوردمتعزیزم 8 ماهگیت مبارکمامان فلور یه دنییییییییییییییییییییییییییییا ممنون به خاطر همه چی


قربون خاله فاطمه بشیم. از بابت هدیه تون خیلی ممنون. ما که کاری نکردیم . واقعا حیف شد که نتونستین زیاد پیشمون بمونید. خیلی دوستون داریم.
آیدا مامان آرشیدا
28 آبان 91 18:45
ای جانم چه دختر خوش تیپی داری خانومی هزار ماشاله


شما لطف داری خاله ایدا. به پای آرشیدا جون نمیرسیم.از روی ماه آرشیدا جون ببوسید.
طاهر
28 آبان 91 19:24
اینم از ماه هشتم چشم به هم بزنید سال هشتم رسیده و مامان دیانا خانووووووم پایان نامه دکتراشو گرفته گذاشته تو جیبش


خدا از دهنتون بشنوه! برا شما چشم بهم زدنه برا ما جون دادن!!! هنوز بابا نشدین ببین چه سختی هایی داره! فکر کردین تهیه محلول !! آقا بچه بزرگ می کنیم هاااااااااااااااا!!!!


هدي
28 آبان 91 19:54
عزززززززززززززيزززززززززززززززززم خيلي نازي خاله


شما هم خیییییییییییییییییییللللللللللللللی مهربونید. عزیزم از طرف من و دیانا مه نیا جون ررو ببوس.
فرشته مامان ضحا
29 آبان 91 15:46
فلوريا جون ميخواستم يه مطلبيو بگم:صفحات پايين وبلاگت خيلي به هم ريخته،سعي كن تعداد مطالب هر صفحه كمتر از اين باشه تا پايين صفحه به هم نخوره.حيفه وبلاگ به اين قشنگي.از صورت ديانا جون هم ببوس


بی نهایت ممنوم که اطلاع دادی فرشته جون. اصلا خبری از اون پایین ها نداشتم. تنظیمات وبلاگ رو درست کردم. بازم بی نهایت ممنوم دوست خوب من.
طاهر پسر مامان و باباش
29 آبان 91 18:40
بچه تا آخر عمر واسه مامان و باباها همون بچه ست. بزرگم نمیشه حالا ما این وسط خواستیم تو یه چشم بهم زدن بهتون مدرک دکترا بدیم. چون نخواستین پس بشینین و ضمن بچه داری درستونو بخونین


اونو راست گفتین. بچه 1 ساله شه یا 100 ساله برا پدر و مادر فرقی نمی کنه.
از انجای که نابرده رنج گنج میسر نمی شود پس ما برای دکترا تلاش می کنیم.شما هم بشینید هی چشم بهم بزنید تا چشماتون مثل موهاتون پر پر بشه!!!!!!!!
از شوخی گذشته خیلی ارادتمدنیم قربان.


پگاه مامان آرتین
30 آبان 91 16:53
فدای توعروسک.8ماهگیت مبارک عروسکم.آدرس وبلاگ دیانا را هرچی می زدم صفحه بازنمی شد مجبورشدم تمام دیانا هارو جستجوکنم ولی ارزششو داشتتتتتتتتتت


ممنون خاله ی مهربونم. از روی آرتین جون ببوس.
طاهر
30 آبان 91 21:21
کلا شما ما رو پرپر می بینین دیگه ارادت منم نسبت به شما و خانواده محترمتون کامله
هدی مامان مه نیا
2 آذر 91 16:44
دووستت دارم دوووستت دارم دووووستت دارم دوووووستت دارم دوووووووستت دارم دوووووووووستت دارم دووووووووووووستت دارم دوووووووووووووووستت دارم دووووووووووووووووووووووستت دارم دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم دووووووووووووووووووووووستت دارم دوووووووووووووووستت دارم دووووووووووووستت دارم دوووووووووستت دارم دوووووستت دارم دووووستت دارم دوووستت دارم دووستت دارم دوستت دارم
مامان یاسمن و محمدپارسا
4 آذر 91 22:40
عزیزم فدات شم خیلی ماهی


ممنون خاله مهربون.شما لطف دارین. بازم بهمون سربزنید.
بابابزرگ ارسطو
5 آذر 91 8:56
سلام
تا ارسطو از پیشم رفته خیلی بی حوصله شدم وحالا هم که چند روز آمده دوباره شاد شدم
راستی دلم برای دیانا جون هم تنگ شده بود



سلام به بابابزرگ عزیز و ارسطو جون . ما هم دلمون براتون تنگ شده بود . هی سر میزدیم به وبلاگ ارسطو جون ولی از ارسطو خبری نبود که نبود. خوشحالم که دوباره ارسطو پیشتون برگشته.
هدي مامان مه نيا
5 آذر 91 20:08
خاله خيلي نازي ماشالله مامانش اسفند يادت نره


ممنون هدی جون .راستی الان که دارم برات می نویسم دیانا خودش از پذیرایی اومده توی اتاق کارمون. شیطون شده به خدا . دوست داره به همه جا سرک بکشه. از روی مه نیای من ببوس.
مرجان مامان آران
5 آذر 91 21:35
خوشگلمممممممممممممم روز به روز بزرگترو ناز تر میشی عزیزممممممم


ما اینیم دیگه خاله جون. از روی دوس جون من ببوسید.
الهام مادر اينده
6 آذر 91 19:06
سلام دياناي عزيزم و مامانيش
واي چه نمكيه اين دخملي ما ،هزار ماشالله .


ممنون خاله الهام عزیز. شما لطف دارین.
الهام مادر اينده
6 آذر 91 19:07
چكار كنم ميترسم تيانا سرما بخوره


عزیزم این راه پیشگیری از سرماخوردگی نیست. خاله ی من بچه هاشو اینجوری پتو پیچ می کرد و این باعث می شد بچه هاش با اولین بادی که بهشون برخورد می کرد سرما بخورن. بذار تن بچه با هوای ازاد اخت پیدا کنه.معقولانه برخورد کن نه زیاد بپوشون و نه لختش کن! شما فقط مواظب این باش که کسی که سرماخورده به تیانا جون نزدیک نشه. ایشاله همیشه تنش سالم ، لبش خندون باشه. از روی ماهش می بوسم.
فرشته مامان ضحا
7 آذر 91 7:38
ماشاءالله به گل دخترمون ديانا جون خاله خيلي دوست دارمفلوريا جان انشاءالله قسمت بشه سال بعد به مراسم شيرخوارگان برو،به يك بار رفتنش مي ارزه.ميبوسمتون


ما هم شما رو خيلي دوست داريم خاله فرشته ي عزيز.
پگاه مامان آرتین
12 آذر 91 18:39
عزیزدلم ماشالا به تووشیطونیات.فلوریا جون توروخدا پریرماشینو همیشه ازبرق جدا کن.من باآرتینم همین مشکلودارم.منم تودالی بازی شرکت می دی دیانا گلمممممممممممممم


ما اینیم دیگه خاله پگاه، دیانا خطر!!!!!!!!!! اگه ارتینو بیارید اونوقت شما رو هم بازی میدم.بی ارتین جون هرگز. دوستون دارم

مرجان مامان آران
13 آذر 91 1:52
دیانا خوشگلم روز به روز شیطونتررررررررررررر


حالا كجاشو ديدين! آران جون دندون دراورد خاله مرجان؟؟
بابابزرگ ارسطو
13 آذر 91 17:07
قربونش برم با اينهمه شيطنت هاش


شما ارسطو جون رو بفرستين پيش ما تا تحت تعليم ديانا قرار بگيره.
خاله فاطمه
15 آذر 91 0:25
دیانا خانوم خاله ماشااله چقد شیطون شدیحسسسسسابی بهت خندیدم
فلور جونم پرنسس خانومی خیلی بامزه شدهاینم 10تا گل واسه کنجکاویات


قربون خاله فاطمه جون، خاله جون بالاخره هر چی باشه من دختر مامان فلوریام دیگه! حالا کجاشو دیدین روز به روز هم شکوفاتر میشم!
ما هم 20 تا گل می فرستیم 10 تاش مال شما و عمو جواد 10 تاشم برا نی نی تو راهه. دوستون داریم

فرشته مامان ضحا
15 آذر 91 10:00
سلام سلام صد تا سلام
ديانا جون ماشاءالله شيطنت هاتم مثل خودت شيرين و دوست داشتنيه خدا حفظت كنه.
فلوريا جون فردا روز دانشجوست.از همين حالا بهت تبريك ميگم در تمامي مراحل زندگي موفق و مؤيد باشي


ممنون خاله فرشته عزیز. فرشته جون تو همیشه منو سورپرایز می کنی. به خدا روزها از دستم در رفته! با تبریکت خیلی خوشحالم کردی . برات آرزوی سلامتی و سعادت دارم. از روی ماه پیشونی من ببوس.دوستون داریم


مامان محمد جون
15 آذر 91 14:27
وای تو چقدر نازی نی نی و چقدر بامزه چه مامان مهربونی داری توهم مثل نی نی خودم دوست دارم


ممنون خاله جون، شما لطف دارین . با مامان به وبلاگ گل پسرتون سر زدیم. خدا حفظش کنه . خیلی نازه. بازم بیاین پیشمون.دوستون داریم.
مرجان مامان آران
16 آذر 91 0:59
فدای دختر خوشگلو نازو شیطونم برم عسل خالهههههههههههههههههههههههههههه
هزار ماشالا به جونت بیاد کلوچههههههههه


خاله جون من که شیطون نیستم فقط بلام!!!!!!!! اونم باعث و بانیش بابام!اون رو میده منم استر می خوام! ما اینیم دیگه!
هدی
18 آذر 91 16:37
خاله دیگه کلی خوردنی شدی.........مامانش واسیه دخملی اسپند دود کن


خاله کی دختر بلا رو می خورررررررررررررررررره!
فدات بشم هدی جون. از روی مه نیای عزیزم ببوس.
مامان کورش
18 آذر 91 17:13
دیانا جونم 8 ماهگیت مبارک خیلی عکسات ناز هستش خاله فدات بشه


خدا نکنه خاله جون. حال کورش عزیزم چطوره؟ از روی ماهش می بوسم.


بابابزرگ ارسطو
21 آذر 91 11:11
سلام
باور کنید مامان ارسطو فرصت هیچ کاری را نداره (چون تازه رفته سر کار)و من هم گله مندم که چرا عکس ارسطو را نمیگذاره تا من در وبلاگش بگذارم
ارسطو دیگه پیش ما نیست ومن هم خیلی دلم براش تنگ شده.حتی دیروز هم واکسن 4ماهگی را زده ولی مامانش فرصت گذاشتن عکسش را نداشته
راستی دیانا جون چطوره؟ از راه دور میبوسمش
ببخشید من گاها سر میزنم ولی کامنت گذاری نمیکنم


سلام بر بابابزرگ بزرگوار. شما خوبید؟ دیانا نگید بلا بگید. خداروشکر خوبه. ما هم دلمون واسه ارسطو جون تنگ شده. به مامان نیلوفر بگین از طرف ما کاکل پسرمون رو ببوسه.

الهام مامان تيانا
21 آذر 91 12:47
ديدي بالاخره دستمال سرشو باز كردم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بخاطر تشويقهاي تو بود


آفرررررررررررررررررین صد آفررررررررین. دوستون داریم فراووووووووووووووووووون.
طاهر
22 آذر 91 20:52
دیانا خطر ، تو ماشین لباس شویی نپررر


حالا کجاشو دیدی دایی طاهر! اون روز هم یه صفحه از پایاننامه یکی از بروبچز رو پاره کردم!به دکتر اجلالی چیزی نگی هاااااااااااااااااااااا مامانم دعوام می کنه.
دایی طاهر
23 آذر 91 14:09
فدای سرت یه کم صبر کن من خودم پایان نامم رو دو دستی تقدیم میکنم باهاشون بازی کنی، بهتر از اینه که سبزی فروش کوچه مون، توش سبزی بذاره !


دایی جوووووووووون باز پایان نامه شما به درد سبزی فروش محل می خوره ما که با پایان نامه مامان قراره عید پنجره هارو پاک کنیم! تازه شم مامان گفته اگه دختر خوبی بشم دو سه ورقه اشو میده تا موشک درست کنیم و به افتخار استاداش بفرستیم هواااااااااااااااا.

الهام مامان تيانا
24 آذر 91 19:19
ممنون از شعرت .معنيش چيه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



شما که یه رگه ی آذزی داری !! معنی شو هم برات می نویسم خانومی.
هدی مامان مه نیا
24 آذر 91 23:54
خاله جون خیلی نازی می بوست


ممنون عزیززززززززززززززززززززززززززم
هدي مامان مه نيا
26 آذر 91 17:52
من یاد گرفته ام
“دوست داشتن دلیل نمیخواهد…
” دل میخواهد…!
ولی نمیدانم چرا
خیلی ها…
و حتی خیلی های دیگر…!
میگویند:
این روزها…
دوست داشتن
دلیل میخواهد…!!
و پشت یک سلام و لبخندی ساده…
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده،
دنبال گودالی از تعفن میگردند!
اما
من سلام میگویم
و لبخند میزنم
و قسم میخورم
و میدانم
“عشق” همین است…
به همین سادگی



خیلی قشنگ بود،ممنون عزیزم

فرشته مامان ضحا
29 آذر 91 16:23
ديانا جون نه ماهگيت مبارك ميبيني خاله جون، روزها با سرعت هر چه تمام تر ميگذره.يك ماه ديگه هم گذشت.شما بزرگ ميشيد و ماها پيرچرا خاله آدم برفي رو كه ماماني برات درست كرده رو سر به نيستش كردي.خوبيت نداره خاله جونماينه كه ميگن بچه ها معصومند و به فكر مال دنيا نيستن،يه چيزي رو درست ميكنن،زودي خرابش ميكنن
مامان فلوريا چرا مطلب جديد نميذاري آخه ديانا جونم وارد نه ماهگي شده براي ديانا جون و دوست مهربونم


سلام خاله جووووووووووووووون، ممنون. حال ضحا جونم خوبه؟ تقصیر مامان فلوریاست که به خاطر پایان نامه وبلاگ منو ول کرده به امون خدا! ولی قول میده دیگه تکرار نشه. خیلی دوستون داریم.

مرجان مامان آران
30 آذر 91 0:15
عزیزممممممممم چه کار جالبی کردی
قربونت برم مبارک 9 ماهگیت خوشگلمممممممممممممممممممممم
افرین به مامان خوب و مهربونننننننننن
راستی یلداتون مبارک


قربونت برم، ممنونم خاله مهربوووووووووووووون. از روی اران جون می بوسم و یلدا رو بهش تبریک می گم.
دایی طاهر
30 آذر 91 12:58
در آغازِ زمستان...
هرگز زمستانی مباد، بهارِ آرزوهایت.

یلدا شــــاد.

http://www.persiancards.com/images/ecard/114.swf



ممنون دایییییییییییییییی، ارزوی من براورده شدن آرزوی شماست. یلدای شما هم مبااااااااااااارک
الهام مامان تيانا
30 آذر 91 15:31
الهي فدات بشم خاله جون يخ نزدي؟
يلداتون مبارك


چرا خاله یه ذره یخ زدیم ولی بعدش ریز ریز بر میداشتم میذاشتم روی فرش بعد با نوک انگشتم لهش می کردم تا اب شه. اونقدر حال میداد! یلدای شما هم مبارک خاله جوووووووووووووووووون