ماه بیستم
عکس ها و خاطرات ماه بیستم
چیزی در کلامم نیست
جز * دوستت دارم * هایی که واژه نیستند
مثل دم در پی بازدم حیاتم را رقم میزنند
ماهگردت مبارک دلبندم. قربون شکل ماهت برم عمرم ، نفسم ، عزیزم
نقل هر محفلی خود خودتی. شیرین زبونی هات هم که به خود خودم کشیدهشیطنت هاتم که به خود خودش کشیده (منظور بابا اصغر عزیزه). در کل خودتو خودش امان من را توی خونه بریدید، بابا اصغر میدان میده شما هم جولان میدیداز یه طرف تمیز می کنم از طرفی دده بالا( پدر و دختر) میریزید و می پاشید.یه چند روزی به خاطر دندان دراوردن بداخلاق شده بودی و شبها هم اذیت می کردی ولی خدا رو شکر با درومدن دندان همه چیز دوباره آروم شد و ما دوباره چقدر خوشبخت شدیم یه کارتونی بابا اصغر دانلود کرده بنام lorax که محصول 2012 و دوبله شده به زبان فارسیه اونقدر دوسش داری که نگو . هرروز دو سه بار میذاریم می بینیم . واقعا کارتون قشنگیه منو بابات که لذت میبریم چه برسه به شما
همه عاشق بیی گفتن شما شدن. عمدا اسمتو هی صدا میزنند که شما برگردی بگی : بیی ( بله) قربونت برم که با هر بیی گفتنت مثل غنچه وا میشم چندتا هم کلمه به لغت نامه ات اضافه شده:
ماشین
حمام
حویه = حوله
سوت= وقتی ماکروفر یا یخچال سوت میزنه می گی
اسب
پی پی = (روم به دیوار)
ماست
ویز = زنبور
اخبار حاکی از خانواده اینه که مهمانی پدر جان اینا با شکوه هر چه بیشتر برگزار شد . همه چی عالی بود و شما هم یه دختر فوق العاده عالی که مثل همیشه اصلا اذیت نکردی. حج پدر جونو مادر جون قبول حق باشه،که برا همه چی سنگ تموم گذاشته بودن بی صبرانه منتظر شب چله ایم فعلا یه عکس بیشتر نداریم که اونم توی مهمونیمون گرفتم
****************************************************************************
به روایت تصویر
92/9/11
سلام به یکی یدونه ی مامان ، دردونه ی بابا و نازدونه ی کل فک و فامیل
چندتا عکس از این ماهت گرفتم گفتم بیام توی وبلاگت بذارم. چند تا کلمه هم به لغت نامه ات اضافه شده:
شیر
سوپ
آش
این
کید = کلید
دن = قند
نحوه ی ورود و خروجت از تخت!!!!!!!!!!
*** یک روز برفی با دختر نازمون ***
92/9/21
دارد برف میاید. در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند
سلام به روی ماه غنچه ی باغ زندگیمون. مامانی امروز یه روز قشنگ برامون بود. از صبح داره برف میباره. پنجشنبه هم هست ، بابا اصغر تعطیل ، رفتیم با هم برف بازی. عاشق برف شدی . حسابی کاپشن ماپشن پوشیدیمو شال و کلاه کردیم رفتیم حیاط. یه آدم برفی زشتی درست کردیم که به قول بابا اصغر بیشتر شبیه لولوها بود مهم با هم بودنمون بود و گرنه آدم برفی بهانه ست
چندتا کلمه به لغت نامه ات اضافه شده:
اون
بر = برف
صن = صندلی
بع بعی
دوو = پاشو ( به زبان ترکی)
بده
بادری = باطری
مثل بارون با صفایی * مثل برف سفید و ماهی
مثل گل خوشبو و زیبا * مثل خون تو قلب مایی
چه بخواهی چه نخواهی * تو عزیز دل مایی
نمیدونم چرا ادم برفیمون دراکولا از اب دراومد
دیدیم توی حیاط برف کمه گفتیم یه سرکی هم به کوچه بزنیم